به گزارش خبرجو24؛ متاسفانه ساعت پیش بازیگر طنز کشورمان درگذشت.
آرش میراحمدی و همسرش مرجان صفابخش زوجی كه در سن كم به زیر سقف مشترك خود رفتند و به قول خانم صفابخش با هم بزرگ شدند تا جایی كه او میگوید در خانه همسرم دیپلم گرفتم.
ازدواج در سن و سال كم
مرجان: من و آرش در سن كم ازدواج كردیم اما همیشه به این معتقدم اگر با آرش آشنا نمیشدم و ازدواج نمیكردم اصلا به اینجا نمیرسیدم. جایگاه من چه كم و چه زیاد، چه خوب و چه بد چیزی است كه بدون ازدواج با آرش رقم نمیخورد و حتما سرنوشت دیگری پیدا میكردم. حالا هم بعد از همه این سالها از ته دل راضی و خوشحالم.
آرش: راستش را بگویم تصمیم به ازدواج تصمیم سخت و سنگینی است اما آن موقع كه خواستم ازدواج كنم این سختی و سنگینی را حس نمیكردم. جوانی است و آن جسارت خاصش. انگار راحتتر تصمیم میگیری، سازگارتر هستی، انرژیات بیشتر است و با همهچیز راحت كنار میآیی و حتی برای موفقیت با تلاش بیشتر دنبال راه و مسیر هستی. من هم بدون هیچ پشتوانه مالی در كمال سادگی جلو رفتم.
پدربزرگ من و صداقت آرش
مرجان: پدرم كمی با سختی پذیرفت. پدربزرگم، یعنی پدر مادرم انسان بسیار بزرگی بود و من از ایشان بسیار آموختم. وقتی با پدرم صحبت كرد، حرفشان اثرگذار شد و پذیرفت. درواقع پدربزرگم از روراستی و صداقت آرش خوشش آمده بود. میگفت او حیلهگر نیست و تو فقط همین یك زاویه را از او میبینی. هیچكس از صداقت بدش نمیآید و برای من هم بسیار مهم بود.
آرش: به نظرم وقتی روراست و ساده جلو میروید و با عشق و علاقه واقعی قدم میگذارید، آن مسیر خود به خود هموار میشود و انگار در مسیر درست قرار میگیرید. ضمن اینكه در مورد سختیهای ازدواج معتقدم باید به این باور برسیم که سختی هم جزئی از زندگی است. اصلا مگر زندگی بدون مشكل و سختی وجود دارد. با این دیدگاه هیچ كاری دشوار و ترسناك نیست.
خواستگاری پشتصحنه نمایش
آرش: ما اردیبهشت سال 74 ازدواج كردیم. من 23 ساله بودم و همسرم 17 ساله بود.
مرجان: آشنایی ما خیلی جالب بود. به نوعی میشود گفت من آرش را پیدا كردم. آن زمان او برنامه نوروز 72 را داشت. راستش پدر من ارتشی است و ما هم در كرمان زندگی میكردیم؛ یعنی اصالتا كرمانی هستیم. یكبار آن جمع نوروز 72 تا در تالاری برای نیروی زمینی 05 كرمان برنامه اجرا كنند. من آرش را قبلا در تلویزیون دیده بودم و هنگامی كه در آن برنامه دیدمش، حس كردم چقدر خوشتیپ است حتی بعد از پایان برنامه به پشت صحنه كار رفتم و به او گفتم كه واقعا خوشتیپ است. او هم كلی جا خورد. دفعه دومی كه او را دیدم پیشنهاد داد برای خواستگاری بیاید و من هم درجا پذیرفتم.
تضادهای یك زوج خوشبخت
آرش: من از بچگی خجالتی بودم و اگر كسی با من حرف میزد در گوشهای از خجالت آب میشدم. به همین علت دوست داشتم دیده شوم برای همین ناخودآگاه به سمت چنین حرفهای كشش داشتم كه مرا ببینند چون سالها به علت خجالتی بودنم دیده نمیشدم. مدتی سمت خوشنویسی رفتم و از مدرسه، تئاتر را شروع كردم حتی در مقطعی سمت طلبگی رفتم و مقدماتی را هم گذراندم اما ادامه ندادم.
مرجان: بعضیها میگویند ما با هم تفاهم نداریم و مانند هم نیستیم در حالیكه من معتقدم زندگی از تضادها شكل میگیرد. شاید اگر كاملا مثل هم باشیم اصلا كنار هم دوام نیاوریم. اگر آرش هم مانند من بود شاید زود از هم خسته میشدیم.
آرش: عشق چیزهای بسیاری در خود دارد. شاید فداكاری هم بخشی مستقر در آن است. به نظرم اگر شما یك چای برای كسی كه دوستش دارید بریزید؛ نه به این علت كه وظیفه است و هر علت دیگری بلكه به این علت كه لبخندی به لب آن طرف بیاید، خودش عشق است؛ یعنی من كاری كنم كه تو لذت ببری. این در همه ما هست، شاید پنهان باشد اما هست. حتی ته وجود بدترین آدمها هم لذت از احساس رضایت نزدیكانش وجود دارد؛ منتها من بهواقع به شكل واضح و عریان به عشق فكر نكردهام.
تمرین برای خوب بودن
آرش: گاهی وقتی كنار دوستان سوپراستاری كه مردم میشناسند و دوستشان دارند، بازی میكنم میبینم به دیگران حرفهایی میزنند كه بسیار اثربخش است. با یك تعریف كوچك از مثلا بازی وی، چهره او یا حتی لباسش چنان انرژی خوبی به او میبخشند كه طرف برای چند روز شارژ میماند. به نظرم بخشی از خجالت کشیدن ریشه در غرور یا ترس دارد. من سالها از عبارتی چون دوستت دارم استفاده نكرده بودم و الان مدتی است كه آن را به زبان میآورم. اینها واژههای زیبایی هستند كه باید به كار برد. ما گاهی به خاطر خجالت حتی روی پدر و مادر یا دست آنها را نمیبوسیم.
مرجان: مگر میشود عاشق زندگی باشی اما نخواهی احساسات را در آن ببینی. احساسات آدمها نیز بخش مهم روابط آنهاست؛ چه در زندگی و چه در كار، محبت و بروز علاقه و احترام حتی به اندازه یك سلام و خسته نباشید ارتباطها را بهتر میكند.
آرش: شاید بهتر باشد در این مسائل تمرین كنیم و یاد بگیریم چطور به آرامش برسیم. من خودم چند وقتی است به اشكال مختلف این را تمرین میكنم. تمرین مهم است و كمككننده. یادم هست زمانی كه دانشجوی تئاتر بودم چون از جنوب آمده بودم لهجه داشتم و استادمان میگفت تمرین كن لهجهات از بین برود. من هم در خیابان با مردم صحبت میكردم تا لهجهام مشخص نشود. همین حالا هم با چیزهایی مانند بغل كردن بچهها یا تبریك گفتن به آنها سعی میكنم عشق را نشان دهم. خیلیوقتها چیزهایی در وجودتان هست كه تا نگویید طرف مقابل شما آن را نمیفهمد و این نگفتنها میتواند زمانی حتی به ضررتان تمام شود.
حل كردن اختلافهای خانوادگی
مرجان: اختلافات من و آرش خیلی راحت و حتی خود به خود حل میشود. ما هم مثل باقی مردم اختلافات زیادی داریم؛ مثلا آرش كمی نامنظم است و این مرا آزار میدهد و حتی گاهی با این رفتار حرص مرا درمیآورد. اما اینها آنقدر اصطكاك ایجاد نمیكند كه دعوای شدیدی داشته باشیم چون واقعا ارزشی ندارد.
آرش: جوانتر كه بودیم سر مسائل كوچك و جزئی قهر و آشتیهای زیادی داشتیم اما در این برهه زندگی نگاهمان عوض شده است. سالها پیش جملهای خوانده بودم كه اگر میخواهی از بودن كنار كسی كه عاشقش هستی، لذت ببری هرگز به پایش زنجیر نزن. الان در این سن و سال و گذشت سالها زندگی مشترك به خوبی معنایش را درك میكنم. ما هیچكدام سعی نكردهایم آزادیمان را بگیریم یا زنجیر پای هم باشیم.
مرجان: شخصا زندگی را زیاد سخت نمیگیرم و آرامش را خیلی دوست دارم. چیزی به آن شكل ناراحتم نمیكند. از طرفی همیشه مسائل را اول پیش خودم حل میكنم؛ مثلا اگر مادرم چیزی میگوید به او حق میدهم چون مادر است و آن را به آرش منتقل نمیكنم. به نظرم انعكاس حرفها روی ما اثر زیادی دارد برای همین همیشه منطقی مسائل را نزد خودم واكاوی میكنم و با سیاست خودم آن را مدیریت میكنم. باور كنید زندگی آنقدرها جدی نیست و تا چشم به هم میگذاریم تمام میشود. بعد به خودمان میآییم و میبینیم از لحظهها درست استفاده نكردهایم. زندگی زیباتر از این حرفهاست.
همسر دلخواه من
آرش: اساسیترین ویژگی درباره همسرم این است كه رفتار نرم و شخصیت اجتماعی سادهای دارد و جدا از دلنشینی چهرهاش كه مرا جذب كرد، این سادگی رفتارش بود.
مرجان: مطمئن هستم اگر آرش خیلی خشك و رسمی بود نمیتوانستم او را تحمل كنم؛ البته گاهی جدی میشود كه به او حق میدهم اما واقعا مرد فوقالعادهای است.
صمیمیت ما و فرزندانمان
مرجان: بچهها با هر دوی ما ارتباط خوبی دارند اما دخترمان با آرش جورتر است. كلا مسائل احساسیاش با پدرش است اما در مشورت و تصمیمگیری سراغ من میآید. اجازهها را من صادر میكنم و به نوعی رئیس خانه هستم.
آرش: رابطه بچهها با یكدیگر خیلی خوب است. یك اختلاف 7-6 ساله دارند و كارمانیا هوای آرشام را دارد اما به هر حال درگیریهایی هم با یكدیگر دارند. من كه كیف میكنم میبینم به هم میپرند چون معتقدم این جزء خاطرات خوب كودكیشان خواهد شد؛ البته مادرشان آنها را مدام از هم جدا میكند اما من دوست دارم این تنشها را ببینم و به نظرم دعوای خواهر و برادری در كودكی كاملا طبیعی است. شاید هم دیدگاه بدی باشد.
مرجان: گاهی دلم برای بچههایمان میسوزد و میگویم به خاطر كار ما اذیت میشوند اما حس میكنم از سویی تنوع شغلی ما را دوست دارند.
آرش: همسرم بچه كرمان است و كارمانیا نام قدیم كرمان است. به همین خاطر اسم دخترمان را كارمانیا گذاشتیم. او دختری است كه خیلی مستقل بار آمده و خب دخترها به نظر آستانه روحی و روانی بسیار قویتر هستند. شاید ظالمانه به نظر برسد اما وقتی 4-3 ساله بود او را میفرستادیم سوپری زیر ساختمان كه خرید كند اما دوست داشتیم او تجربه كند و بزرگ شود. فكر میكنم نسبت به كار من و مادرش نگاه افتخارآمیزی دارد. حتی شاید بدش نیاید بازیگر شود چون در مدرسه گروه تئاتر دارند اما مادرش معتقد است باید بزرگتر شود و با دید بازتری تصمیم بگیرد.
مرجان: معمولا به قول همسرم مردها تا 90سالگی پسر میمانند. آرشام هم به این قاعده كمی متكیتر است؛ البته هنوز واقعا كودك است و مهرماه امسال به مدرسه میرود.
مرجان صفابخش، همسر این بازیگر در گفتوگویی با ایسنا این خبر را تایید کرد.
به گفته وی میراحمدی از صبح سه شنبه ( ۲۸ شهریور ماه) به کما رفت و لحظاتی پیش جان خود را از دست داد.
آرش میراحمدی بازیگر ۵۲ ساله تلویزیون که مدتی بود با بیماری مبارزه میکرد، از مدتی قبل به دلیل عارضه کبدی در بیمارستان بستری و تحت مراقبتهای ویژه بود. او تحت درمان و گذراندن مراحل شیمی درمانی بود که دکتر متوجه شد که سطح زردیاش بسیار بالاست و باید سریعاً بستری میشد تا بهوسیله (ای آر سی پی) به جهت دفع سموم در کیسه صفرا استنتگذاری شود. با این همه پس از گذراندن چند روز و بهبود وضعیت وترخیص از بیمارستان، میراحمدی بار دیگر به بیمارستان برده شد و به کما رفت و متاسفانه عصر امروز جان خود را از دست داد.
پژمان بازغی – رییس انجمن بازیگران خانه سینما – هم با انتشار تصویری از این بازیگر در صفحه خود در فضای مجازی از درگذشت این بازیگر خبر داد.
میراحمدی کارش را در دنیای تصویر در برنامه «نوروز ۷۲ » با علی عمرانی و مهران مدیری آغاز کرده بود.
آرش میراحمدی متولد ۴ تیر ماه ۱۳۵۰ در فراشبند استان فارس و فارغالتحصیل لیسانس رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران بود که علاوه بر بازیگری، کار نویسندگی و کارگردانی هم میکرد.
او در برنامههای «خنده بازار»، «محله گل و بلبل» و سریال «بچه محل» هم بازی کرده بود.
انتهای پیام