خاطره لو رفتن علی دایی/مردی و مردونگی خصلت انسان‌های بزرگ است

بدون دیدگاه
 

با اقا علی دایی تو ترافیک بودیم یه تاکسی پیکان فرسوده یا به اصطلاح داغون را دیدیم،که روی کل شیشه های ماشینش عکس علی دایی را زده بود، گفتم اینجا رو ببین حاج علی و ایشان در جواب گفت پیاده شو و ازش بپرش جریان چیه؟ من رفتم و با راننده تاکسی صحبت کردم و اقای دایی از دور تماشا می کرد بعد از کلی خش بش پرسیدم جریا عکس ها چیه؟

گفت من تا حالا علی دایی را از نزدیک ندیدم ولی جونمو فداش می کنم دوسال پیش کل زندانی های مالی را در زندانی که بودیم ازاد کرد که من هم جزوش بودم ،شماره تلفنش را گرفتم و گفتم قول میدم علی دایی را ببینی اشک تو چشاش جمع شد و گفت خدایا شکرت،چند روز بعد علی اقا به من زنگ زد تا با راننده تاکسی در دفترش قرار بزاریم ،ظهر شد و راننده تاکسی با یه دسته گل و جعبه شیرینی آمد و همش می گفت اقا بزار دستت را ببوسم علی اقا ان مرد را نشوند و گفت تو خیلی مرد قدر شناسی هستی  و این سمند صفر هدیه من به شما از این به بعد با این کار کن.

اخبارورزش
پربازدیدعلی دایی
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

 آخرین اخبار

 برچسب‌های پربازدید