آن شب شوم در خانه تنها بودم که …
«آرش» دوست برادرم بود، او را خوب میشناختم و از مشکلات زندگیاش باخبر بودم. چند ماه پس از جدایی از همسر اولش به خواستگاریام آمد. خانوادهام او را قبول داشتند و میگفتند بعد از نامزدی ناموفقی که داشتم «آرش» میتواند گزینه مناسبی باشد! مراسم خواستگاری و عقد ما در زمان کوتاهی انجام شد.
«آرش» دوست برادرم بود، او را خوب میشناختم و از مشکلات زندگیاش باخبر بودم. چند ماه پس از جدایی از همسر اولش به خواستگاریام آمد. خانوادهام او را قبول داشتند و میگفتند بعد از نامزدی ناموفقی که داشتم «آرش» میتواند گزینه مناسبی باشد! مراسم خواستگاری و عقد ما در زمان کوتاهی انجام شد و تاریخ عروسیمان را نیز تعیین کردیم.
همه چیز خیلی سریع پیش رفت. اما با اینکه مدت کوتاهی از عقد من و «آرش» میگذشت بیش از حد به او علاقهمند و وابسته شده بودم. گاهی در روز بیش از ۲۰ بار به او زنگ میزدم یا برایش پیامک میفرستادم.
آن شب شوم هم در خانه تنها بودم که دلم هوایش را کرد. خواستم با او تماس بگیرم اما ساعت از نیمه شب گذشته بود. برای اینکه مطمئن شوم بیدار است برایش پیامک عاشقانهای فرستادم، پیام ارسال شد. اما هنوز یک دقیقه هم نگذشته بود که گوشیام زنگ خورد. عکس «آرش» روی صفحه آمد. سریع دکمه سبز گوشی را زدم که صدای جیغ و فریاد زن جوانی شوکهام کرد.
او مدام فریاد میزد: «این وقت شب با شوهر من چه کار داری؟…» او حتی اجازه نمیداد من حرف بزنم. بد و بیراه میگفت، آنقدر عصبانی بود که حتی نمیتوانستم از خودم دفاع کنم.
با شنیدن کلمات آن زن خشمگین، بیاختیار گریه میکردم. باور اینکه «آرش» به من خیانت کرده بیشتر شبیه کابوس بود. صبح روز بعد با آن زن در پارکی قرار گذاشتم. زودتر از ساعت قرارمان خودم را رساندم. هزار فکر و خیال عجیب در سرم بود. با اینکه نمیخواستم خیانت «آرش» را باور کنم اما دوست داشتم بدانم آن زنی که او به من ترجیح داده چه کسی است.
مانند دیوانهها راه میرفتم. هر زن جوانی را که میدیدم دلم فرو می ریخت، تپش قلب گرفته بودم. زمان آنقدر کند میگذشت که هر دقیقه مانند یک ساعت سپری میشد. این انتظار طولانی و دیوانهکننده ساعت ۱۱ صبح به پایان رسید.
زن ریزنقش با صورتی ظریف و زیبا به سمتم آمد. با وجودی که مطمئن نبودم خودش باشد اما حسی عجیب مرا به سوی او میکشاند. ناخواسته از جایم بلند شدم و به سمتش رفتم. عینک آفتابی زده بود و نمیتوانستم متوجه زاویه نگاهش شوم. چند قدمی با هم فاصله داشتیم که پرسید: «شما، «ترنم» هستید؟» با شنیدن نام خودم از زبان او، اشک هایم سرازیر شد.
انگار باید باورم میشد که آشیانه خوشبختیام ویران شده. «شیدا» در بحبوحه اختلافهای «آرش» و همسر اولش با او ازدواج کرده بود. اما به اصرار «آرش» پنهانی در خانهای زندگی میکردند. دیگر حرفهایش را نمیشنیدم، به هق هق افتاده بودم. پس من زن سوم «آرش» بودم… آن لحظات تنها همه اتفاقات، چرب زبانیهای «آرش» و وعده و وعیدهایش مانند فیلم از جلوی چشمانم میگذشت و تحمل این درد را برایم سختتر میکرد.
باید کاری میکردم، ما فقط چند روز به عروسیمان مانده بود. بعد از آن نامزدی ناموفق، به هم زدن مراسم فقط آبروی من و خانوادهام را میبرد. اما باید انتخاب میکردم؛ زندگی بهعنوان زن سوم یا تحمل حرف و حدیثهای تمام نشدنی فامیل و اقوام…هنوز اعضای خانوادهام از این ماجرا خبر نداشتند و من هم نمیتوانستم درست تصمیم بگیرم. یک روز بعد دوباره زن آرش به من زنگ زد. او هم حالش بهتر از من نبود و حوصله حرف زدن نداشت. تنها چند جمله گفت و قطع کرد: «خانم؛ من تصمیمم را گرفتهام و از «آرش» جدا میشوم.
دیشب همه چیز را به او گفتم و قرار شد ماهانه یک ربع سکه بهعنوان مهریه بدهد و از هم جدا شویم…» گناه «آرش» نابخشودنی بود اما با وجود همه آن اتفاقات دوستش داشتم.
آن موقع احساس کردم بهترین کار این است که این راز را پیش خودم نگه دارم… مراسم ازدواجمان طبق برنامه پیش رفت و ما زیر یک سقف رفتیم اما بعد از آن اتفاق، فکر و خیال مانند خوره به جانم افتاده، به همه تلفنها و پیامهای «آرش» مشکوکم. میترسم سرنوشت من هم مانند دو زن دیگرش شود. شبها کابوس میبینم و شرایط هر روز برایم سختتر میشود. نمیدانم چگونه باید از این شرایط خلاص شوم.
آشنایی پیش از ازدواج و تحقیقات از جمله الزامات برای زوجین قبل از ازدواج است تا بیشتر باهم آشنا شوند و با دیدگاهی باز در کنار هم قرار گیرند.
42 دیدگاه. Leave new
نباید با همچین مردی ازدواج می کردی ، آبرو یعنی چی آبرو تا زمانی ارزش داره که زندگی آدم به خطر نیافتد از کجا مغلوب بعد از ازدواج با شما دوباره ازدواج نکند ؟
سلام .باید با آگاهی بیشتر ازدواج کرد با چشم باز و اینکه تعارف کنار گذاشت جهت ازدواج و اینکه هرچی ازدواج سنتی تر باشه به نظر من بهتره ….ولی کار درستی کردین و برای بهتر شدن زندگیتون به مشاوره نیازه دارین …
سلام خانم شما سلامتی و رضایت خدا را در نظر بگیر م ردم هر چه می خواهند بگویند مردم پشت سر خدا حرف می زنند وضع جامعه کنونی خراب شده از هر ۱۰۰ جوان ۸۰ نفرش مانند سیب گندیده می مانند من آدم سراغ دارم از فامیلها دختر و پسرش ازدواج کرده و عروسش بعد از ۹ سال جدا و دخترش بعد از یک سال جدا شدند
امان ازدست این آرش ها
😂😂😂
عشق چیه بابا ما که از عشق خیری ندیدیم اول دوستت دارم عاشقت هستم بعد از آمدن همه چیز عوض میشه خواسته های بلندپروازانه که نمیتونی جواب بدی نه راه پست داری نه راه پیش به نظر من عشق الکی هستش
شما واکثرامثل شما فرونشاندن آتش شهوت یابرطرف کردن نیازهای جنسی کورتان کرده وقتی دیدی آرش دوزن راطلاق داده مطمین باش شایدباچندنفردیگه هم بودوشما عزیزترازاونها نیستی
یک داستان خیالی بود جهت بیشتر دیدن
شما تنهاراحت این است که چنان نفس ارش بگیری که دیگر هیچگا حوس زن گرفتن نکونت وحتا بادخودبگوید که همین یکی هم اضاف است
عشق زیادی آدم کور کر میکنه اگه عشق بیش از حد نباشه زندگی آرومتر
کسی که سراغ هوسبازی وخیانت بره دیر یا زود رسوا میشه وهمین رسوایی بدترین عذابه براش
زن گرفته ، جنایت که نکرده!!!!!
اگه خانمی که متاسفم برات اگه اقاهستین تصور کنید خانوم خودتون غیر شما با مردهای دیکه ای درارتباط هست چه حسی پیدا میکنید؟
حالا عیبی نداره تا ۴رتا جا داره
عقلت کم بوده میدونستی زندگی نمیتونه بکنه باز رفتی باهاش
به نظر من شما چون یک نامزدی نا موفق داشتید نباید زود تصمیم برای ازذواج بعذی میگرفتین
و شناخت ادم ها حد داقل ۶ ماه زمان میبره
بیشتر باید تحقیق می کردین
انشالله خوشبخت بشین
ولی اگر سخت نگیرید
و خودت وابسته بدونید
دوباره یه زن دیگه هم تو زندگی شما میاد
چون اسون گرفتین
صد درصد زن های قبلی هم اسون گرفتن عادت کرده سالی دوتا زن نی گیره
زن خرج دار نرض داره
مردهاقابل اعتماد نیستن
اولین مورد گزینش،،وشناسائی فرد،،متقاضی
ازدواج حتی نزدیکترینتان باشد،،اعتمادنکنید
اول که خود خودت را باور کن دوم اينکه برای کسی لرز کن که برایت بمیرد و ریشه این اتفاقات در خانه خود خود بوده فقط راه را درست کن
سلام
الان جدا بشی بهتر تا فردا
مشاور برا چی گذاشتم
ازکجا معلوم ترنم داره حرف راست میزنه،مانبایدقضاوت کنیم چون حرفهای ارش راباید شنید تازه بعدازآن هم ماحق قضاوت نداریم
نباید ازدواج میکردی اعطماد حرف. اول زندگی هستش
مردا هول هستن
باید ببینی شما چطور میگردی همه که هول نیستن پس مشکل خودتی
بهنظر من زندگی که از اولش با بی احترامی وشک وتردید بنا بشه اخراقبت خوبی نداره شما بخودت میگی به آرش اعتماد نداری وهمش در انتظار این هستی که ارزن دیگه آرش بهت خبر بدن بنظر خودت بااین عذاب میشه زندگی کرد آدم منفجر میشه خداوکیلی
مشکلی نیست اگه می تونه چهار تا دیگه بگیره صواب دار مثل…. جاش تو بهشته.
من موافق نظر احمد هستم
اگه خدا یکی زنم باید یکی باشه تا بچه نداری جدا شو این بهترین راه اگر خانواده خوبی داری باید بهشون میگفتی که از تو حمایت کنن نه اینکه خودت تصمیم بگیری که چکار کنی اشتباه بزرگی کردی که یه خانواده نگوفتی تو شکست اولت خیلی خیلی اذیت شدی چرا یکی دیگه 😞
میتونست با خانواده اش هم یه مشورتی بکنه
هرچی بوده نتیجه ی کار های خودش بوده ، باید زود تصمیم نگرفت
مگه نه !
خوبه
با آدمی که صادقانه جلو نیاد باید پسش بزنی، حتی اگر ازدواج صدمین باشه.
مردهافرشته اند زنها قدر نمیدونن
مردهافرشته اند زنها قدر نمیدونن
زنها فرشته های آسمانی وبهشتی ان
مردهامتلسگ های ترسناک بی حیا
همش کیکه چرا گول میخورین زود ساده هستین بابا چرادروغ میگی یعنی تحقیق کردی اسم زنی نبود توشناسنامه اش این چندماه باهاش بودی شک نکردی رفت و آمد ی داره بازن ها یانه همکاراش شغلش اگه حقیقت بود که اینجوری زود تصمیم نمیگرفتی خرکه نیستی
چه دیدگاهی ارسرتاپا این وصلت اشکال داره ازهرجای ضرر برگردی منفعته
عشق چیه بابا ما که از عشق خیری ندیدیم اول دوستت دارم عاشقت هستم بعد از آمدن همه چیز عوض میشه خواسته های بلندپروازانه که نمیتونی جواب بدی نه راه پست داری نه راه پیش به نظر من عشق الکی هستش
کاش زندگی نمی کردی و برای ی عمر خودت رو افسرده با شک و استرس زندگی نمی کردی کاری ک من ۷ سال پیش باید انجام میدادم و نکردم شوهرم دست ب زن داشت شکاک و بد بین بود دختر بازی ک ف بها ولی باز گفت ببخشید هر شدم البته ما زنا زود تر میشم 😕 ولی الان پشیمانم با ۲ تا بچه ک چرا ب حرفشان نکردم و هر روز میگم غلط کردم بت هزار تا فکر روزنو شب میکنم افسوس و صد افسوس
سلام شما با وجودی که آرش بهت دروغ گفتا بود و زنگرفته بود با ز باهاش ازدواج گردی اشتباه دوما اینه که ازش جرا نمی شی
سلام من فکر کنم پسره همون زن اول که داشته تو فکر جدایی بوده وبا یک زن خیابونی اشنا شده به محص اینکه طلاق گرفته اونو مخفیانه صیعه کرده ولی دنبال یک خونواده خوب می گشته که پیدا کرده وقصد جدا شدن ازدومی را داشته فکرکنم باگذشتی که ای خانم کرده اوهم مدیونشه وزندگی خوبی داشته باشند حساسیت زیادی بیجاست
برای شما دختر گل متاسفم که زن همچین ادمی شدی شما باید کاد میکردی این ارش خان رو ایشان هیچ وقت خوب نمیشن الان هر چه بدبختی بیاد طرف تو حق شماست مگه میشه مردیکه همچین غلطی بکنه
ای بابا چقدر سخت میگیری به آرش ترنم خانم بهترین تصمیم اینه که با شیدا صحبت کنی برش گردون پیش آرش سه تایی با هم زندگی کنید و لذت ببرید،هم خیره هم ثواب